بعد از قرنی دم صبح(ساعت 6:30) گوشیمون زنگ خورده، یک شماره ناشناس بود. برداشتم گفتم بله بفرمایید. یک پیرزنی بود. با یک لهجه خاصی گفت : "اصغر ننه اگه مجتبی اومده نونوایی بهش بگو نمیخواد نون بگیری!" (نقل به مضمون و بدون لهجه - توضیح از بنده نگارنده)
من هم گفتم: چشششم ننه؛ و دوباره خوابم برد...
مجتبی جان اگه هنوز نون نگرفتی ننت گفت نمیخواد!
شاطر نونوا نشده بودیم که شدیم!^_^
از کراماتنا...
ما را در سایت از کراماتنا دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maghagolg بازدید : 176 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 3:27